کد مطلب:106564 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:155

خطبه 179-در نکوهش یارانش











[صفحه 686]

از سخنان آن حضرت علیه السلام است كه در سرزنش یاران خود بیان فرموده است: خور: سستی و محتمل است فعل (خرتم) مشتق از خوار باشد كه به معنای فریاد است، اجئتم: كشانیده شده اید، خوانده شده اید، نكص: بازگشت به عقب، قالی: دشمن، طغام: اوباش، تریكه: تخم شترمرغ، مجه: آن را از دهان انداخت، (خداوند را بر آنچه فرمان داده، و بر هر كاری كه مقدر فرموده می ستایم، و هم سپاس می گزارم كه مرا به وسیله شما در معرض آزمایش درآورده است ای گروهی كه هر زمان دستور دادم فرمانبرداری نكردید، و هرگاه دعوت كردم نپذیرفتید، اگر شما را مهلت دهم و كار را به تاخیر اندازم به سخنان بیهوده می پردازید و اگر درگیر جنگ شوید ناتوانی و سستی نشان می دهید، و اگر مردم پیرامون پیشوایی گرد آیند طعنه می زنید، و اگر به كار سختی كشانده شوید باز پس می روید، دشمن شما را پدر مباد، برای یاری پروردگار خویش، و جهاد در راه گرفتن حق خود منتظر چه هستید؟ برای شما یا مرگ یا خواری است! به خدا سوگند اگر مرگ من فرا رسد كه حتما خواهد رسید و میان من و شما جدایی خواهد افكند، در حالی است كه من از مصاحبت شما دلتنگ و با بودن شما تنهایم. خدا به شما خیر دهد! آیا

دینی در میانتان نیست كه شما را به دور هم گردآورد، و غیرتی نیست كه شما را برانگیزد، آیا شگفت نیست كه معاویه ستم پیشگان فرومایه را می خواند و بی آن كه به آنها كمك و بخششی كند او را پیروی می كنند، و من شما را كه میراث اسلام و بازماندگان مردم مسلمانید با دادن كمك و عطایا می خوانم، لیكن از گرد من پراكنده می شوید و مخالفت می كنید؟! دستور من برای شما مایه خرسندی نیست تا بدان راضی باشید، و شما را خشمگین نمی كند تا بر ضد آن اجتماع كنید، براستی آنچه را بیش از هر چیز دوست دارم دیدار كنم مرگ است، كتاب خدا را به شما آموختم، و با دلائل میان شما داوری كردم، و آنچه را نمی شناختید به شما شناساندم و آنچه را كه ناگوارتان بود بر شما گوارا ساختم، ای كاش كور می دید و خفته بیدار می شد، و چه قدر از خدا بی خبرند گروهی كه پیشوای آنها معاویه و مربی آنها فرزند نابغه است. امام (ع) خداوند متعال را بر هر چه قضاء داده و مقدر فرموده ستایش كرده است، و چون قضاء عبارت از فرمان الهی است نسبت به آنچه واقع می شود، لذا فرموده است: علی ما قضی من الامر یعنی: بر آنچه حكم كرده است، و امر ممكن است فعل باشد یا غیر آن، و نظر به این كه قدر تحقق و تفضیل قض

اء و ایجاد اشیاء بر وفق آن است، لذا فرموده است: و قدر من فعل یعنی هر فعلی را كه مقدر فرموده است. فرموده است: و علی ابتلائی بكم. این جمله پاره ای از قضا و قدر الهی را كه همان ابتلای امیرمومنان (ع) به آن مردم است تخصیص و ویژگی می دهد. فرموده است: اذا امرت... تا نكصتم. این سخنان شرح چگونگی گرفتاری آن حضرت با آنان است، و خلاصه آن مشعر بر مخالفت آنها با تمام مطالبی است كه آن حضرت برای اصلاح حال و انتظام امور آنها از آنان می خواهد. فرموده است: الی مشاقه. یعنی: به آنچه دشمن را به سختی و مشقت افكند. فرموده است: لا ابا لغیركم. این نفرین درباره غیر آنهاست یعنی ذلت و خواری بر غیر شما باد، و درباره آنها نوعی اظهار لطف است، اصل لاابا لااب است و الف زاید است، و این یا به سبب تقیل بودن چهار حركت متوالی است كه حركت آخر اشباع، و قلب به الف شده است و یا این كه مضاف بودن آن قصد شده و لام در غیر، برای تاكید آمده است. سپس سوگند یاد می كند كه اگر روز او یعنی مرگ وی فرا رسد، میان او و آنان جدایی خواهد افكند و این سخن تهدیدی برای آنهاست كه در این صورت به فقدان او دچار خواهند شد و امور آنان دستخوش پراكندگی خواهد گشت. فرموده است: ولیا

تینی. این جمله حشو لطیف یا ملیحی است كه برای تاكید آمده است، زیرا در آمدن و فرا رسیدن مرگ، امری ثابت و حتمی است و گویا برای رد شكی است كه مقتضای ان شرطیه در جمله پیش است، از این رو آوردن این حشو در دنبال آن نیكو و دلپذیر است. پس از این امام (ع) از دلتنگی و ملالت خاطری كه از آنها دارد سخن می گوید و به آنها گوشزد می كند كه از مصاحبت آنها به ستوه آمده، و وجود آنان درگرد آن حضرت مایه قوت و كثرت نبوده و او را پشتگرم و نیرومند نساخته است، زیرا بسیاری یاور جز برای آن نیست كه از بودن آنان سودی حاصل شود و چون از وجود این مردم فایده ای به دست نمی آید، كثرت آنها در حكم عدم است. فرموده است: لله انتم یعنی: خدا شما را خیر دهد! این جمله ای است اسمیه كه مشعر بر اظهار شگفتی از چگونگی احوال این مردم است، و مانند جمله های لله ابوك و لله درك می باشد. سپس امام (ع) درباره آنچه ادعای داشتن آن را دارند می پرسد، و اینها دین و غیرت و زیر بار ننگ نرفتن است، زیرا مقتضای دینداری جلوگیری از منكر و انكار آن است، همچنین لازمه غیرت بر آشفتن و برانگیختن قوه غضبیه برای مقاومت در برابر دشمن است، پرسش آن حضرت بر سبیل انكار و برای بیان نقایص و م

عایب آنهاست. فرموده است: او لیس عجبا... تا و تختلفون علی. این عبارت استفهام تقریری است و بیانگر اظهار شگفتی از تفرقه و پراكندگی آنها از پیرامون آن بزرگوار است كه حتی با دادن عطایا دعوت او را اجابت نمی كنند، و نیز شگفتی از حال معاویه و رفتار پیروانش می باشد بی آن كه عطا و بخششی به آنها بكند گرد او را گرفته اند. اگر گفته شود: مشهور این است كه معاویه عربهایی را كه به دور خود گرد آورده بود از طریق بذل خواسته و مال بوده است، در این صورت چرا امام (ع) فرموده است: بی آن كه كمك و بخششی به آنها بكند او را پیروی می كنند؟ پاسخ این است كه: معاویه كمك و عطایایی را كه مطابق معمول به سپاهیان داده می شده پراخت نمی كرد، بلكه او با دادن اموال كلان به سران قبیله های شام و یمن آنها را به اطاعت بی چون و چرای خود وادار می ساخته است و این سران نیز اتباع خود را دعوت و بسیج كرده و آنها هم فرمانبرداری می كردند، در این صورت صحیح است گفته شود: بی آن كه معاویه به لشگریان كمك و بخششی بكند از او پیروی داشتند، اما علی (ع) اموال بیت المال را به صورت كمك و عطایا به طور مساوی میان پیروان خویش تقسیم می كرد، و میان شریف و وضیع تفاوتی نمی گذاشت،

و بیشتر بزرگان و سران كه از یاری آن حضرت دست باز داشتند به سبب مساواتی بود كه آن بزگوار میان آنها و پیروانشان برقرار كرده بود و در نتیجه كینه آن حضرت را در دل داشتند، و پیروانشان نیز هنگامی كه متوجه می شدند میان آنها و سرانشان تفاوتی نیست از یاری و فرمانبرداری آنها خودداری می كردند. باید دانست كه معونه عبارت از كمك هزینه ای بوده كه در هنگام ضرورت برای تعمیر سلاح و تیمار مركب به سرباز داده می شده و این غیر از عطا و مقرری بوده كه همه ماهه به سپاهی پرداخت می شده است. واژه تریكه (تخم شتر مرغ) را برای آن مردم استعاره فرموده است، زیرا آنان مانند تخمهایی كه شترمرغ بر جای می گذارد میراث اسلام و بازماندگان مسلمانان بوده اند. فرموده است: انه لا یخرج... تا فترضونه. یعنی: دستورهایی كه از طرف آن بزرگوار داده می شود آن چنان نیست كه باب دل آنها بوده و آنها را خشنود سازد تا بر آن اتفاق كنند، و یا آنان را خشمگین گرداند تا بر ضد آن به پا خیزند و در هر حال برای خود چاره ای جز تفرقه و مخالفت نمی بینند. پس از این امام (ع) با ذكر این كه مرگ را بیش از هر چیز دوست می دارد بد رفتاری آنها را با آن بزرگوار به آنان گوشزد می كند، ابوالط

یب شاعر در دو بیت زیر، این حالت را شرح داده است: كفی بك داء ان تری الموت شافیا و حسب المنایا ان تكون امانیا تمنیتها لما تمنیت ان اری صدیقا فاعیا او عدوا مداجیا فرموده است: قد دارستكم الكتاب... تا مججتم. این سخنان به نیكیهایی كه آن حضرت درباره آنها فرموده است اشاره دارد، مقصود از دارستكم الكتاب تعلیم و آموزش كتاب خدا به آنهاست، و مراد از فاتحتكم الحجاج آموختن طریق مجادله و انواع مختلف استدلال است، و منظور از عرفتكم ما انكرتم شناساندن اموری است كه برای آنها ناشناخته بوده است. و در جمله سوغتكم ما مججتم واژه تسویع را كه به معنای گوارا ساختن است یا برای عطایا و مقرریهایی كه به آنها می پرداخت استعاره آورده است، زیرا اگر آن وجوه به وسیله دیگری مانند معاویه به آنان داده می شد بر آنها حرام بود، و یا برای علوم و معارفی كه در حلقوم اذهان آنان فرود می ریخت استعاره گردیده است، همچنین واژه مج (چیزی را از دهان پرت كردن) استعاره است یا برای محرومیت آنان از رسیدن به این دانشها جز از طریق آن حضرت و یا برای خالی ماندن اذهان آنها از دانش و معرفت و كندی و تیرگی درك آنها استعاره شده است، و گویی گوارایی و صلاحیت پذیرش نداشت

ه و آنها را به دور انداخته اند، و مناسبت استعاره در هر دو صورت روشن است. فرموده است: لو كان الاعمی... یستیفظ. این گفتار اشاره به این است كه: اینان نادانانی هستند كه چشم بصیرت ندارند تا علوم و معارفی را كه آن حضرت در دسترس آنها می گذارد بنگرند، و غفلت زدگانی هستند كه با همه مواعظ و پند و اندرزها كه به آنها می دهد از خواب غفلت و بی خبری بیدار نمی شوند، واژه اعمی (كور) و نائم (خوابیده) هر دو استعاره اند، و مراد از واژه قوم در جمله و اقرب بقوم مردم شام است و این كه به صیغه تعجب آمده برای شدت خداشناسی و بی بهره بودن آنها از معرفت الهی است، زیرا در این راه رهبر آنها معاویه و آموزگارشان ابن نابغه یعنی عمرو بن عاص است، و او كه سر دسته منافقان و خیانتكاران و فریبكاران است سردمدار آنهاست پیداست هنگامی كه در راه جهل و انحراف، رهبر و آموزگار آنان این دو مرد باشند پیروان آنها تا چه حد از خداوند دور و از شناخت او محرومند. باید دانست كه اقرب صیغه تعجب است، و قائدهم معاویه جمله اسمیه است و چون صفت قوم است محلا مجرور است، میان صفت و موصوف جار و مجرور فاصله شده كه خالی از اشكال است، چنان كه خداوند متعال فرموده است: (و ممن حول

كم من الاعراب منافقون و من اهل المدینه مردوا علی النفاق) جمله مردوا صفت منافقون و محلا مرفوع است و جار و مجرور من اهل المدینه میان صفت و موصوف فاصله شده است، بدیهی است غرض از ذكر مردم شام و توصیف احوال آنها ایجاد نفرت و بیزاری از آنهاست.


صفحه 686.